ماهیت گناه از دیدگاه مولانا جلالالدین رومی
ماهیت و معنای گناه در بستر ارتباط میان عبد و معبود شکل میگیرد و در جریان این رابطهی بنده همواره درپی کسب رضایت معبود خویش است و لاجرم اوامر و نواهی او را به درستی مدنظر قرار میدهد. بر این اساس طاعت موافقت با دستور خداوند و به معنای اقدام به اوامری است که بدان دستور داده شده؛ و ترک عملی است که از آن نهی شده است. نقطهی مقابل آن (گناه) به دو صورت قابل تصور است که عبارتند از:
عدم انجام اوامری که معبود، عبد را به آنها امر نموده است. مانند سرپیچی از انجام فرایض و واجبات دینی. (ترک المأمور)
انجام آن دسته از اموری که معبود عبد را از ارتکاب آنها نهی نموده است؛ مانند ارتکاب محرمات دینی. (فعل المحظور)
سادهترین معنای گناه، عدم اطاعت از فرمانهای خداوند است و البته مراتب بالاتری هم دارد و همانطور که برای انسانهای عادی گناه متصور است، برای والاترین اولیای خداوند هم گناه میسر است و این به انتظار خداوند از بندگان برمیگردد. (دباغ، ۱۳۸۴، ص۳۴۵)
طــاقـت عـامـه گناه خاصگان
وصلت عامه حجاب خاصدان
گر وزیرى را کنـد شه محتسب
شــه عدوى او بود نبود محب
هم گناهى کرده باشـد آن وزیر
بىسبـب نبــود تغــیر ناگزیر
(مولوی، همان، ۲/۲۸۱۶-۲۸۱۸)
مولانا با نگاهی عرفانی و ژرف به تمام امور نظر میکند و کنه وجودی امور را مدّنظر قرار میدهد و بر این اساس مفاهیم دینی را نیز چنان ماهرانه و زیبا تبیین مینماید؛ که انسان با اندیشهی بلند او انس میگیرد و فطرت خود را با آن اندیشهها بسیار سازگار میبیند.
وی گناه را به صورتی معنا میکند که به قول منطقدانان، تعریف او جامع و مانع است. او اصل گناه را غفلت از خداوند میداند.
در فیه ما فیه میگوید: «اکنون عالم به غفلت قائم است. اگر غفلت نماند این عالم نماند. شوق خدا و یاد آخرت و سُکر و وجد، معمار آن عالم است. اگر همهی آن رو نماید. به کلی به آن عالم رویم و اینجا نمانیم» (مولوی، ۱۳۶۶: ۵۲)
نزد مولانا و دیگر عارفان تنها گناه، غفلت از حق است. برترین ثواب یاد خداست، نزد ایشان کفر نیز به معنای پوشش و پرده است، همین حجاب غفلت، که روح لطیف آدمی را فرامیگیرد و مانع او، از یاد و ذکر خداوند میشود؛ چون آدم و حوا به سبب غفلت به دنیا فرود آمدند، لذا ماهیت دنیا همان غفلت است. چــنانکه قرآن دنیا را لهــو خوانده است که معنی آن فراموشی است. (الهی قمشهای، ۱۳۶۶: ۲۰۶و ۲۰۷)
استن این عالم ایجان غفلت است
هوشیاری این جهان را آفت است
هوشیاری زان عالم است و چو آن
غالب آید پست گردد این جـهان
هوشیـاری آفتــاب و حرص یخ
هوشیــاری آب و این عالم وسخ
زان جـهان اندک ترشح میرسد
تا نخـیزد زین جهان حرص حسد
ور ترشــح بـیشتر گردد زغیـب
نی هنر ماند در این عالم نه
(مولوی، همان، ۲۰۶۶-۲۰۷۰)
مولانا توجه و اتکا به غیرخدا را حتی اگر در امور مربوط به زندگانی دنیوی باشد؛ جایز نمیداند و آن را گناه معرفی مینماید و در مثنوی ضمن بیان داستان زندان یوسف-علیه السلام- منحرف شدن توجه او از خداوند را گناه وی دانسته و همان را سبب ماندن بیشتر او در زندان میداند:
پس جـــزاى آنکه دید او را معین
مـــاند یوسف حبس در بضع سنین
زان خطایى کـامـد از نیـکو خصال
مــانـد در زندان ز داور چـند سال
که چه تقصیر آمد از بحر و سحاب
تا تو یارى جویى از ریگ و سراب؟
هین چه تقصیر آمد از خورشید داد
تا تـو چون خفاش رفتى در سواد؟
عــام اگـر خفــاش طبعند و مجاز
یوســفا، آخـــر تو دارى چشم باز
[مولوی، همان، ۶/ ۳۴۰۶و ۳۴۰۷-۳۴۱۱]
در بستر فرهنگ اسلامی، خداوند کریم انسانها را بر صورت خویش [۱] و بهعنوان خلیفهی خود آفرید و بر این اساس انسان در مرتبهی پایینتر مانند خداست و خداوند از انسانها دور نیست. ولی ممکن است ما به خاطر اعمالی که انجام میدهیم و خصلتهایی که پیدا میکنیم [که همگی در دایرهی مفهومی به نام گناه وارد میشوند] از خداوند محجوب گردیم و این محجوب شدن ما را از قرب به معنای خاص آن محروم میسازد گناه علاوه بر نافرمانی، به معنای ورود یک بیگانه در عرصهی ضمیر آدمی و در نتیجه دور کردن او از ماهیت و صورت اصلی خویش است و وقتی انسان از انسانیت دورتر شد، از خدا نیز دورتر خواهد بود. زیرا آدمی در اصل بر صورت خداوند است.
در حقیقت گناه تیرگی و سیاهی آفرین است و این تیرگی ما را از مشاهدهی حضور خداوند بازمیدارد. تا اینکه رفتهرفته به کلی حضور خداوند در قلب و روان آدمی به سبب کثرت گناهان ناپدید میگردد و این معنا با این حدیث موافقت دارد که پیامبر اکرم-صلی الله علیه و سلم- فرمود: «إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا أَخْطَأَ خَطِیئَةً نُکِتَتْ فِی قَلْبِهِ نُکْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِذَا هُوَ نَزَعَ وَ اسْتَغْفَرَ وَ تَابَ سُقِلَ قَلْبُهُ وَ إِنْ عَادَ زِیدَ فِیهَا حَتَّى تَعْلُوَ قَلْبَهُ وَ هُوَ الرَّانُ الَّذِی ذَکَرَ اللَّهُ (کَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ)» [ترمذی، ص۱۶۲؛ ابنماجه: ۲۹۴؛ مسند احمد: ۱۵۲]
همانا بنده آنگاه که مرتکب گناهی میشود، در قلب او نقطهای سیاه ایجاد میشود و آنگاه که از گناه دست بردارد و استغفار و توبه نماید قلب او رهایی مییابد و اگر به گناه برگردد، سیاهی قلبش بیشتر میشود تا بر آن چیره گردد و قلب زنگار مییابد. چنانکه خداوند میفرماید:
اعمال آنان مانند زنگار بر روی قلبهایشان نشسته است.
پینوشت:
۱.مستفاد از حدیث: خلق الله آدم علی صورته (بخاری، ج۴: ۵۶؛ مسلم: ۱۴۹؛ مسند احمد، ج۲: ۳۱۵؛ جامع صغیر، ج۲: ۴) شایان ذکر است که علمای اسلامی در باب معنا و مفهوم این حدیث دارای نظرات متفاوتی هستند به عنوان مثال یکی از وجوه معنایی این حدیث را خلقت آدم به صورت یک باره و دفعتاً بیان کردهاند که در مقابل خلقت تدریجی از خون و نطفه جنین و... قرار دارد (رازی، ج۱: ۱۱۳)
منابع:
۱-الهی قمشهای، حسین، گزیدهی فیه ما فیه، ۱۳۶۶تهران–سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی
۲-دباغ، سروش، آیین در آیینه ۱۳۸۴تهران-صراط
۳-رازی، الفخر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب) چاپ سوم ج۱۴، بیروت–دار احیاء التراث العربی
۴-مولوی، جلال الدین، دیوان شمس، تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر، تهران–امیر کبیر.
۵-مولوی، جلال الدین، فیه مافیه، چاپ پنجم۱۳۶۲، تصحیح: بدیع الزمان فروزانفر، تهران–امیر کبیر
۶-مولوی، جلال الدین، مثنوی معنوی، ۱۳۶۲تصحیح: رینولد الین نیکلسون، تهران–نتشارات مولی.
۷-نسفی، حافظ الدین ابو البرکات، مدارک التنزیل و حقایق التأویل، ج ۱۹۹۶، دمشق–دارالفکر.
- افزودن نظر جدید
- 8491 بازدید
-
نسخه مناسب چاپ
سایت در قبال نظرات پاسخگو نمی باشد.
با عرض ادب و احترام . کاش آقای فرجی برای مخاطبان توضیح می دادند که:
1 - ما انسانها بعد از انجام گناه ، بهتر است که چکار بکنیم ؟
2- در مورد گناه کردن خودم چطور بیاندیشم ؟
3- من و شما در مورد گناه کردن دیگران چه برداشتی و چه قضاوتی داشته باشیم ؟ چگونه به یک گناهکار نگاه کنیم ؟
4 - گناهکار یک طغیانگر ، ظالم و خطا کار است که شایسته ی تنبیه و سرزنش و شکنجه است یا یک قربانی و اسیر قانون طبیعت و خلقت است ؟
5 - گاهی به فیلم سینمایی زندگی بشرکه نگاه می کنیم انگار همه ی این فیلم یک بازی است یک بازی بچگانه ، آیا گناهکار قربانی چنگال های بی رحم این بازی زندگی و این فیلم ساز نشده ؟
6 - آیا سرشت آدمی و گناه کردن و تمرّد و طغیانگری از فرمان خدا ، لازم و ملزوم همدیگر نیستند ؟
7-اگر انسان گناه و معصیت نمی کرد صفت توّاب بودن خدا ، صفت غفّار بودن خدا ، غفور بودن خدا و ... کی تحقق پیدا می کرد ؟
8 - خداوند متعال در مقایسه با ملائکه ها، توّاب و غفّار و غفور نیست چون آنها اصلا گناه و معصیتی ندارند تا لازم باشه توبه کنند و خداوند هم توبه ی آنها را بپذیرد و آنها را عفو نماید .
9- اگر انسانی به نام زلیخا و گناه کردن او نبود پاکی و معصومیت و عظمت جاویدان حضرت یوسف ثابت نمی شد و منزلت یوسف حداقل تا این حد بالا نمی رفت .
10 -اگه فرعون نبود اگر طغیانگری فرعون و فرعونیان نبود اصل نبّوت تحقق پیدا نمی کرد . اصلا انسان ها ، نبی و مصلح و بشیر و نذیر لازم نداشتند . داشتند ؟
11 می بینید آقای فرجی ارجمندم خیلی از اصول و مبادی مهم و کلیدی دین خدا به همین گناه کردن من و تو ی انسان بستگی دارد و مشروط است .
12 در بازی زندگی و سرنوشت گویا لازم بوده و واجب بوده که بعضی از انسانها گناه بکنند .
13 گویی بعضی انسانها محکوم بوده اند که گناهکار باشند .
14 معصوم بودن تمام انسانها و پاکی مطلق انسانها مساوی است با خط خوردن اصل نبوّت ، پایین آمدن درجه و منزلت انسانی پیامبران . خداوند دیگر صفت هایی مانند توّاب و غفور و . . .؛ بودن را ندارد و .. . . . لطفا بنویسید دیدگاه من و اطرافیان من در مورد گناه کردن من چگونه باشد ؟ فردوس برین مأوای همیشگی تان باد . آمین
لازم است خدمت برادر ارجمندم آقای فرجی عرض نمایم که اینجانب ارادت ریشه داری خدمت ایشان دارم .
اینجانب هم رشته ی آقای فرجی بوده و از جنبه ی کشف حقیقت و از منظر دوستی ، از محضر مبارک آقای فرجی ملتمسانه خواهشمندم جواب این سؤالات را بدهند.
15 - برداشت روحی و روانی انسانی که اعتقاد و باور به خدا ندارد، در مورد گناه کردن خودش و دیگران چیست ؟
16- ما با چه ادبیاتی و با چه روشی می توانیم این انسان بی باور را از انجام گناه دور گنیم ؟
17 آیا انسان بی باور هم ( اعتقاد به خداوند ندارد ) می تواند از انجام گناه پرهیز کند ؟ چه انگیزه و چه عاملی ممکن است چنین انسانی را از گناه دور کند ؟ اجرکم عندالله بی نهایت سپاسگزارتان هستیم